نفسنفس، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 25 روز سن داره

نفس مامان و بابا

عکس بیمارستان

سلام دخمل گلم اینم گلهایی که دایی خاله و مامان جون بابا جون واست اورده بودن بیمارستان بابایی که اینقدر هول کرده بود که از گل یادش رفته بود عزیزم  عیبی نداره همین که تو رو به من داده برام کافیه تازه بوسمم کرد موقع بدنیا امدن شمااااااااااااااااااااااااا اینم کادوهای مامان جون و با با جون اولین النگو رو مامان جون و بابا جون بهت دادن دومشم عزیز و اقا جون بهتون هدیه دادن گوشواره ها رو خاله مریم و عمو محمود وان یکاد رو هم خاله ملیحه و عمو علی دادن گلم سکه ها رو هم همکارای بابا اقای دکتر عابدی دادن عزیز مامان بقه هم بهتون پول دادن که شد یک میلیون براتون حساب مسکن جوانان باز کردم گلم اشالله مبارکت باشه عزیزم راستی مامان جون بابا ج...
12 دی 1391

السلام علیک یا ابا عبد الله

سلام مامان جون میخواهم از محرم امسال برات بگم که با همه سالها فرق می کرد پارسال این موقع شما تو دل مامان لونه کرده بودی خیلی از خدا متشکرم که تو نازنین به ما داد مامان خیلی انتظار شما رو می کشید هر سال تو محرم روز وفات شش ماهه امام حسین نذر کرده بودم که 72 کیک و شیر پخش کنم تا خدا شما رو به من بده هر سال که می رفتم حسینیه یا حرم زنها و مردا رو که با بچه هاشون می دیدم بی طا قتیم می شد و حسابی گریه می کردم ولی امسال منم با شما تونستم برم برای مجلس شش ماهه و نذر شما رو هم دادیم شما با اون لباسای امام حسینی خیلی ناناز شده بودی گلممممم مامان عاشقت امیدوارم امانت دار خوبی باشم و شما رو خوب بزرگ کنم امین یا رب العالمین ...
6 دی 1391